و منهم: استاد امام، و زین الاسلام، ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن القشیری، رضی الله عنه
اندر زمانۀ خود بدیع است و قدرش رفیع است و منزلت بزرگ و معلوم است اهل زمانه را از روزگار وی و فضلش اندر هر فن. وی را لطایف بسیار است و تصانیف نفیس، جمله با تحقیق، و خداوند تعالی حال و زبان وی را از حشو محفوظ گردانیده است.
از وی شنیدم که گفت: «مثل الصوفی کعلة الْبرْسام أوله هذیان فاذا تمکنتْ خرستْ.»
ماننده کرد صوفی را به علت برسام که ابتدای آن هذیان گفتن بود و انتهاش سکونت اندر آن. پس صفوت را دو طرف است: یکی وجد، و دیگر نمود. نمود مبتدیان را بود، و اندر نمود عبارت از نمود هذیان بود و وجد منتهبان را بود. و اندر وجد عبارت از وجد محال باشد. پس تا طالب اند به علو همت ناطق اند اندر همت و نطق همم مر اهل منیت را هذیان نماید و چون رسیدند به رسیدن نیزشان عبارت و اشارت نماند.
و مثال این آن است که چون موسی علیه السلام مبتدی بود همه همتش رویت بود، از همت عبارت کرد؛ لقوله، تعالی: «أرنی أنْظرْ إلیک (۱۴۳/الأعراف).» این عبارت از نایافت مقصود هذیان نمود و رسول ما صلی الله علیه و سلم منتهی بود و متمکن. چون شخصش به مقام همت رسید، همتش فانی شد، گفت: «لااحصی ثناء علیک.» و این منزلتی رفیع و مقامی عالی است.